پارسا

پارسا جان تا این لحظه 10 سال و 6 ماه و 23 روز سن دارد

انتظار دیدنت که رفت برای 2 هفته دیگه

گل پسر مامان سلام.

دیروز که رفتم دکتر به شوقه دیدنت رفتم.

خانم دکتر مهربونت گفت بهتره 2 هفته دیگه پسرمون رو ببینی که حسابی برات وزن گرفته باشه.

منم قبول کردم.

اما از الان بهم قرص کلسیم داد.

دیروز هم با دایی و مامان جون رفتیم یه کوچولو لباس برات خریدیم عزیز دلم.

ایشالله به موقع به دنیا بیای و برامون بپوشی ذوقت رو بکنیم عزیزم.

تحمل این روزا داره کم کم سخت میشه.

میخوایم ببینیم چه شکلی هستی.

مامانی هم حسابی چاق شده کم کم داره اذیت میشه.اما همه ی اینا فدای یه تار موی تو پسر گلم.

بابایی هم کم کم برای دیدنت داره کم طاقت میشه.دیروز میگه خوب چرا الان نرفتی سونو پسرمو ببنی؟

منتظرتیم گل قشنگم


تاریخ : 10 مرداد 1392 - 20:49 | توسط : مامان پارسا | بازدید : 1513 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

سیسمونی پسرم

سلام پسر قشنگم.

انشالله که خوبی مامانی.

کم کم دست به کار سیسمونیت شدیم پسرم.بابا مامانی و  خان دایی جونی و بابایی رفتیم برات سرویس کالسکه ات رو خریدیم پسرم.

بابایی برات انتخاب کرد گل پسرم.

یه سرویس لحاف سر دستی تو خونه ای خیلی خوشگل هم برات گرفتیم.

خورد خورد داریم خریداتو میکنیم مامانی.

کفش و لباس و پشه بند و .........خلاصه همه چیز.

خان دایی جونی رو که اگه بهش اجازه بدی میخواد هر چی توی بازار هست برات بخره.

همیشه هم جنسایی که انتخاب میکنه تک و بی نظیره.

پسرم برای همه ی ما دعا کن عزیزم.برای همه ی دوستات هم دعا کن که سالم و به موقع به دنیا بیان.

خریدات که کامل شد عکسشو برات میزارم پسرم.


تاریخ : 05 مرداد 1392 - 21:15 | توسط : مامان پارسا | بازدید : 2072 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر

جواب آزمایش

پسرم جواب ازمایشم یه خوچولو بالا بود.

مامانی یه کمی قندش رفته بالا.

فکر کنم ماله اینه که این مدت تا تونستم شیرینی و شکلات خوردم.باید 140 میبود که 142 بود.اما دکتر گفته که ایرادی نداره.

به شوق دیدن تو رفتم دکتر مامانی .اما دکتر گفت الان وقتش نیست.

از الان دیگه ویزیتای مامان 2هفته یه بار شده.

الان اول مرداد ماهه و مامان 9 مرداد میره برای دیدن پسر گلش.

دوست دارم پسرم.زودی بزرگ و قوی بشو و بیا پیشه مامان و بابا


تاریخ : 02 مرداد 1392 - 04:10 | توسط : مامان پارسا | بازدید : 1897 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر